بررسی سه واژه اصل ـ علم ـ مدیریت
به چه چیزی اصل گفته می شود؟ یک محقق چه زمانی می تواند حکم به اصل بودن چیزی بدهد؟ چه زمانی به اصل می رسیم؟
در علم هیچ چیزی اثبات نمی شود، ما در علم چیزی را تایید و یا رد نمی کنیم. موضوع اثبات به دنیای ایدئولوژی بر می گردد، در حوزه علم هیچگاه از اثبات چیزی صحبت نمی شود.
در حالت کلی، آنقدر به کلمه اثبات عادت کرده ایم که در سازمان هم جملات مان بصورت اثباتی است. اصطلاحا تبدیل می شویم به یک مدیر کوپرنیکی.
کوپرنیک یک کیهان شناس لهستانی است که خورشید را مرکز عالم می دانست. تفکر کوپرنیکی در زندگی و کسب و کار به اینصورت معنا می شود که خود را مرکز کسب و کار خود بدانیم و بخواهیم که بقیه به دور ما طواف کنند. در سیستمی که به مشارکت ها توجه نشود و به نظرات مخالف بهایی داده نشود، تبدیل می شود به یک سیستم تفکر کوپرنیکی. در دنیای علم همه چیز نسبی است، مدیر سازمان هم می تواند اشتباه کند و در مقام یک انسان هیچوقت نمی توان صحبت از قطعیت کرد.
همه چیز در این دنیا بصورت غیرخطی است.
یک محقق فرضیه اش را تایید می کند و صحبتی از اثبات آن نیست. اثبات در دنیای ایدئولوژی وجود دارد. از هزاران سال قبل هم می توان مبانی ثابت داشته باشیم اما زیبایی علم اینست که با یک دنیای پراسترس روبرو هستیم، یعنی حرفی که امروز بدیع، متهورانه و جدید است ممکن است فردا بدیع و متهورانه نباشد و نتیجه اینکه علم در گذر زمان رشد می کند، علم خاصیت انبار شدن دارد به اینصورت که علم گذشته رد نمی شود بلکه کامل تر می شود.
زمانی که یک فرضیه در یک جامعه آماری خیلی بزرگ، به تایید می رسد، محقق می تواند حکم به قانون بدهد. بنابراین فرضیه پیش نویس قانون است و وقتی که یک قانون در یک جامعه آماری خیلی بزرگ تر تایید می شود، محقق می تواند حکم به اصل بدهد. پس از مجرای قانون است که ما به اصل می رسیم.
بنابراین زمانی که می گوییم اصول علم مدیریت، یعنی چیزی که قبلا آزمایش شده و به تایید رسیده و حرف هایی است که قابل اعتماد است.
تئوری ها اگر با تجربه عمیق ترکیب نشوند کارآمد نخواهند بود.
مجموعه کراسه تلاش کرده است با استفاده از تجربیات ارزشمند مدیران مالی خبره گام مهمی در حوزه خدمات مالی بردارد و با ارائه خدمات مالی کارآمد میسر روشنی برای سازمان ها و صاحبین کسب و کار فراهم کند.